موفقترین فیلم ترسناک سال ۲۰۲۳ تا اینجا مگان (M3GAN) بوده است که هفتهی اول ژانویه در ایالات متحده روی پرده رفت و با بودجهی ۱۲ میلیون دلاری، بیش از ۱۴۵ میلیون دلار در گیشه فروخت. قصه دربارهی دخترک یتیمی به نام کیدی است که والدین خود را در یک تصادف از دست داده و نزد خالهاش فرستاده شده که رباتساز است. در ادامه، به کیدی یک ربات آزمایشی به نام مگان اهدا میشود تا همانند یک سرپرست، در کارهای روزانه به او کمک کند. مگان در ابتدا عادی جلوه میکند اما بهتدریج رفتارهای خشنی از خود بروز میدهد و هرچیزی که کیدی را تهدید کند، با خشم مگان روبهرو میشود؛ رباتی که حاضر است به هر قیمتی از دخترک مراقبت کند. مگان در نهایت به یک ربات آدمکش و بیرحم تبدیل میشود که با روشهای خلاقانه آدمها را به قتل میرساند. وقتی به فیلمهای آخرالزمانی پیرامون قیام و حمکرانی هوش مصنوعی میرسیم، مگان شاید در حدواندازهی اسکاینت از فیلم «نابودگر» نباشد اما به همان میزان سرگرمکننده است.
واژهی «ربات» از یک فیلم محصول چکسلواکی از دههی ۲۰ میلادی آمده است اما ایدهی ماشینهای هوشمندی که به ادراک رسیدهاند، تاریخچهی طولانیتری دارد (بهویژه در داستانهای علمی-تخیلی کلاسیک). در سالهای اخیر ایدهی رباتهای انساننمایی که به هوشمندی رسیدهاند و علیه انسانهای واقعی قیام کردهاند، به یک سوژهی رایج در سینما و تلویزیون تبدیل شده است. فیلم «من ربات هستم» (۲۰۰۴) را به یاد بیاورید که در آن رباتها به آهستگی یاد میگیرند از قوانینی که دولت برای آنها در نظر گرفته است سرپیچی کنند یا «بلید رانر» (۱۹۸۲) که در آن رباتهای انساننما با نام رپلیکانت در تعقیب هستند و شکار میشوند. یا فیلم «اکس ماکینا» (۲۰۱۴) ساختهی الکس گارلند که در آن با یک ربات انساننمای زیبارو (با بازی آلیسیا ویکاندر) آشنا میشویم که برای فرار از اسارت، آدمهای اطرافش را فریب میدهد.
این شخصیت ها ابرازگر چیزی هستند که دانشمندان علوم کامپیوتری آن را «تکینگی» (Singularity) توصیف میکنند؛ یعنی لحظهای که هوش مصنوعی به هوشیاری میرسد، دیگر قابل کنترل نیست و نمیتوان آن را به همان حالت گذشته بازگرداند. در بعضی فیلمها همانند «ماتریکس» (۱۹۹۹) این ایده به شکل مبهمتری عرضه شده است اما الکس گارلند احساس کرد که اگر هوش مصنوعی مذکور شبیه یک انسان واقعی همانند آلیسیا ویکاندر باشد، برای مخاطب جذابتر خواهد بود. اما اگر به این رباتهای شبهانسانی و این فناوریها، خارج از چهارچوب سینما فکر کنیم و فرض را بر این اساس بگذاریم که روزی در جهان واقعی با آنها ملاقات خواهیم کرد، شاید ترسناکتر از آن چیزی باشند که انتظار داریم.
دکتر دَن ساسکایند، نویسندهی کتاب «یک جهان بدون کار» و استاد هوش مصنوعی دانشگاه آکسفورد، در این رابطه می گوید: «اینکه نوع نگاه ما به رباتها، انسانگونه است، برایم همواره جالب بوده است. این نوع نگاه از این حقیقت نشات میگیرد که ما انسانها، خود را بهعنوان کارآمدترین ربات دنیا میشناسیم و همه چیز را با خودمان مقایسه میکنیم؛ اینکه از نظر ظاهری چگونه به نظر میرسیم، چگونه فکر و چگونه از منطق استفاده میکنیم. بنابراین ما [انسانها] به این نتیجهگیری رسیدهایم که اگر قرار است روزی یک ربات از ما عملکرد بهتری داشته باشد، حتما باید شبیه ما باشد و همچون انسان رفتار کند».
اما در حقیقت هنوز زمان زیادی باقی مانده است تا با چنین رباتهایی روبهرو شویم؛ بهویژه اگر انتظار دارید که آنها چیزی شبیه فیلمها باشند. رباتهای دنیای واقعی اغلب مضحک و خندهدار هستند، همانند آیدا (Ai-Da) که با لقب «اولین ربات نقاش و هنرمند واقعگرایانهی جهان» شناخته میشود اما بیشتر شبیه مانکنهای فروشگاههای لباس است. آیدا از دوربینها و یک دست رباتیک برای نقاشی کشیدن استفاده میکند، آن را اغلب به رویدادهای مختلف فرهنگی میبرند و حتی از آن به عنوان «آیندهی هنر» نام میبرند.
با وجود این، نقاشیهای این ربات تقریبا ناشیانه است و شما را به یاد خطخطی کردنهای یک کودک بااستعداد میاندازند تا یک هنرمند بزرگ که مهارت بالایی دارد. سال گذشته، آیدا به مجلس اعیان بریتانیا دعوت شد تا هنرش را به نمایش بگذارد اما این ربات که گاردین آن را یک «عروسک» توصیف کرده است، پیش از آغازِ کار خاموش شد. این اولین بار نبود که یک ربات جنجالی در جریان یک رویداد مهم از کار افتاده یا کاری که از او خواسته شده را درست انجام نداده است.
آیدا نمایندهی صنایع رباتیک و همهی رباتهای جهان نیست. هر چند ماه یک بار، ویدیویی هیجانانگیز در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشود که قدرت فیزیکی یا ذهنی یک ربات جدید را به رخ میکشد. برای نمونه میتوانیم به ربات اخیر شرکت بوستون داینامیکس اشاره کنیم که اطلس نام دارد و میتواند پشتک بزند! پهپادها نقشی کلیدی در جنگ اوکراین داشتند و پهپادهای نیروهای پلیس بهتدریج در حال رایجشدن هستند. این پیشرفتها را باید تحسینبرانگیز بدانیم اما شبیه به چیزهایی که مثلا در فیلم بلید رانر مشاهده کردهاید، نیستند و رفتارهای انسانی در آنها به چشم نمیخورد.
پروفسور هلن هِیستی، استاد علوم کامپیوتر و رباتیک دانشگاه هریوت-واتِ اسکاتلند، دراینباره میگوید: «رسانهها عاشق این ایده هستند که رباتها را شبیه انسانها عرضه کنند تا به اصطلاح نتوانیم تشخیص دهیم آنها انسان هستند یا ربات. اما در واقعیت بسیار سخت است که یک هوش مصنوعی با ظاهری انسانی تولید کنیم، رباتی که میتواند در شستشوی لباسها کمک کند و راجع به مسائل روزانه حرف بزند. مردم هوش مصنوعی را در رسانهها میبینند و با خود فکر میکنند “خدای من، این اتفاق برای ما در آینده رخ خواهد داد” اما [در دنیای واقعی] فعلا از این چیزها بسیار دور هستیم».
پروفسور هِیستی دیدگاه دیگری را هم در کانون توجه قرار میدهد، او میگوید که رباتها باید به همان شکل طراحی شوند که برای عملکردشان مناسب است و ظاهر انسانی لزوما به آنها کمکی نمیکند: «ما برای مناطق دریایی و برونمرزی، رباتهای زرد رنگی ساختهایم که قدرتمند و سرسخت هستند. و اگر به هر دلیلی قرار است چنین چیزی را به خانهی خود بیاورید، آنهم باید ظاهر یک ربات را داشته باشد تا آن را بپذیرید. در مقابل، رباتهای انساننما به خاطر شباهت زیاد به انسان، ممکن است به شما استرس وارد کنند و احساس امنیت نداشته باشید». رباتِ فیلم مگان یک مثال خوب از همین دیدگاه است.
ساسکایند هم به تئوری «پارادوکس مُوراوِک» (Moravec’s Paradox) اشاره میکند که توسط دانشمند رایانه، هانس موراوک مطرح شد. ساسکایند آن را اینگونه توصیف میکند: «این حقیقتِ غافلگیرکننده که اکثر کارهای معمولی که ما انسانها با دستهایمان انجام میدهیم، برای یک ربات، سختترین کار ممکن است». به همین دلیل است که شاید در آینده، رباتهای وکیل یا حسابدار را ببینیم اما رباتهای آرایشگر یا باغبان در حال حاضر غیرمنطقی به نظر میرسند. شاید اخیرا از چت جیپیتی (ChatGPT) شنیده باشید، یک هوش مصنوعی قدرتمند که توسط شرکت پژوهشی اوپناِیآی (OpenAI) ساخته شده است و میتواند داستان و شعر یا حتی مقالههای دانشگاهی بنویسد.
ساسکایند با اشاره به چت جیپیتی میگوید: «رباتهای پیشرفتهی سالهای اخیر همانند انسان فکر نمیکنند یا منطق ندارند، از همین روی، بسیاری از تحلیلگران نسبت به قابلیتهای هوش مصنوعی دچار تردید هستند. کاری که ما فکر میکنیم انجام دادنش سخت است، همان چیزی نیست که رباتها انجام آن را سخت میدانند، زیرا آنها بهصورت بنیادین، کارها را متفاوت از ما انسانها انجام میدهند. یک هوش مصنوعی که عکس میآفریند، شعر میگوید و مقالات تحلیلی معتبر مینویسد، در حال انجام کارهایی است که در گذشته فکر میکردیم انجامش برای یک ربات امکانپذیر نیست».
برای سالها، از هوش مصنوعی در جمعبندیهای آماری، نگارش مطالب ورزشی و گزارشهای تجاری استفاده شده و بر کسی پوشیده نیست که هوش مصنوعی در زمینهی ارائهی آمار و ارقام همواره عملکرد درخشانی داشته است. حتی شرکت بلومبرگ که در حوزهی نرمافزار و دادهها فعالیت دارد، مدتی قبل از این مسئله صحبت کرد که یادگیری ماشینی (Machine learning) – هنگامی که یک سیستم رایانهای با مطالعهی الگوریتمها و مدلهای آماری، چیزی را یاد میگیرد – به آنها کمک کرده است تا نیازهای مشتریان خود را در مدت زمان کوتاهتری برآورده کنند. به عبارت دیگر، آنها در حال استفاده از آموزهها و تجربیات یک هوش مصنوعی هستند.
این پایان مسیر نیست؛ استفاده از هوش مصنوعی، بهتدریج سرعت بیشتری خواهد گرفت اما همانطور که ساسکایند میگوید، «این نهایتِ کاری است که هوش مصنوعی فعلا میتواند انجام دهد». چت جیپیتی نسخهی جدیدی از نسل سوم نرمافزار جیپیتی است و انتظار میرود که نسل چهارم آن اواخر امسال عرضه شود و بیتردید پیشرفتهتر خواهد بود. با چنین هوش مصنوعی کارآمدی، به نظر میرسد که دیر یا زود، بعضی از شغلهای اداری همانند حسابداری و خبرنگاری با هوش مصنوعی جایگزین شوند اما بسیاری از شغلهای دیگر که نیاز به دخالت فیزیکی انسان دارند، دستخوش تغییر نخواهند شد.
هوش مصنوعی، شطرنج و بازی فکری گو (ویچی) را در سالهای اخیر تسخیر کرده است و میتوان انتظار داشت که این رباتها در بازیهای چالشبرانگیز دیگر هم حرفی برای گفتن داشته باشند. برای مثال، در شرکت متا (فیسبوک سابق) یک هوش مصنوعی جدید به نام سیسِرو (Cicero) توانست بازیکنانِ انسان را در بازی آنلاین «دیپلماسی» شکست دهد. این یک موفقیت بزرگ است زیرا در دیپلماسی برخلاف شطرنج، باید تصمیمهای پیچیدهتری اتخاذ کنید و قدمهای بعدی خود را براساس این تصمیمها بردارید؛ این بدین معنا است که صلح یا دشمنی شما با بازیکنان دیگر، مسیر بازی را تغییر میدهد. در یک اتفاق حیرتانگیز، سیسرو گاهی با انسانهای واقعی متحد میشد و سپس به آنها خیانت میکرد!
علاوهبر این، هیچکدام از بازیکنان مشکوک نشدند که در حال رقابت با یک ربات هستند. ماشینها همیشه در ریاضیات خوب بودهاند و حالا در دروغگویی هم بااستعداد به نظر میرسند اما فراموش نکنید که یک هوش مصنوعی مهیج همچون سیسرو هرگز بهصورت جدی مورداستفاده قرار نمیگیرد، ادراک ندارد و آن را در بهترین حالت، در مرورگر ویندوز یا نرمافزارهای گفتگوی متنی پیدا خواهید کرد؛ سیسرو هیچگاه به یک عروسکِ انساننمای باهوش و قانعکننده تبدیل نخواهد شد.
اگرچه نگاه عموم به هوش مصنوعی و رباتها، آخرالزمانی است و افراد مختلفی فکر میکنند پایانِ نسل بشر با قیام رباتها رقم خواهد خورد اما پروفسور هِیستی میگوید که نسبت به پتانسیل رباتها خوشبین است. او در این خصوص میگوید: «هوش مصنوعی نگرش شما نسبت به شغلها را تغییر خواهد داد اما کارکردشان تنها به سرقت شغل انسانها خلاصه نمیشود. آنها شغلهایی هم ایجاد خواهند کرد. چهل سال قبل ما نمیدانستیم که یک توسعهدهندهی وب چیست اما حالا میبینید که توسعهدهندگان وبِ متعددی در جهان وجود دارند. ما بر این باوریم که شغلهای جدید دیگری هم در راه هستند، شغلهایی که این رباتها آنها را تصاحب میکنند تا انسانها زمان بیشتری برای انجام کارهای متفرقه داشته باشند».
با اینکه ربات عروسکی انساننما و آدمکشی همچون مگان ساختگی است اما تردیدی وجود ندارد که مدلهای دیگر هوش مصنوعی، در سالهای آتی به پیشرفتهای غیرقابلباوری خواهند رسید. رباتهای تحسینبرانگیز و پربازدهی در راه هستند اما آنها هیچ شباهتی به مگان نخواهند داشت. این رباتها شما را از پنجرهی دفتر اداره به بیرون پرتاب نخواهند کرد و هنگامی که خوابیدهاید، گلوی شما را با چاقو نمیبرند اما میتوانید انتظار داشته باشید که باعث اخراج افراد متعددی از ادارات شوند و شغل آنها را بدزدند.
آیدا شاید بهترین نقاش جهان نباشد اما در حال حاضر شرکتهای مختلفی وجود دارند که از تصاویر و متون تولیدیِ هوش مصنوعی استفاده میکنند و دیگر حاضر نیستند برای استخدام نویسندههای معمولی یا هنرمندان بودجهای در نظر بگیرند. این انقلاب، شاید کمی خستهکننده جلوه کند اما بدون اینکه بسیاری از افراد متوجهی آن باشند، در حال رخ دادن است. با این همه، اگر منتظر ملاقات با یک ربات هوشمند هستید که از نظر ظاهری هیچ تفاوتی با انسان واقعی ندارد، بهتر است انتظارات خود را پایین بیاورید.
منبع: The Telegraph