بالیوودسینما

«تد لاسو»؛ سریالی که زور میزند حال شما را خوب کند

ایده‌ی پشت سریال «تد لاسو» از همان ابتدا عجیب بود: یک مربی فوتبال آمریکایی از آمریکا به انگلستان مهاجرت می‌کند تا در لیگ فوتبال (همان فوتبالی که با پا بازی‌اش می‌کنند!) مربی‌گری کند. از این نظر سریال پیوندی بین دو جریان فرهنگی در ظاهر نامتناقض به نظر می‌رسد: فوتبال/ فوتبال آمریکایی و کمدی آمریکایی/کمدی بریتانیایی.

همین پیوند عجیب کافی بود تا شاخک بسیاری را تیز کند که بخواهند سریال را تماشا کنند و ببینند سازندگان آن چطور توانسته‌اند تناقض‌های درونی آن را رفع کنند.

در ادامه‌ی مطلب خطر لو رفتن داستان وجود دارد

در فصل اول این تناقض به‌شکلی عالی رفع شد. سریال از عجیب بودن ایده‌ای که داشت، به نفع خود استفاده کرد و تا می‌توانست از آن درام و کمدی استخراج کرد. شخصیت تد لاسو از فوتبال چیزی نمی‌داند و بنابراین بسیاری از لحظات کمدی سریال از همین موضوع نشات می‌گیرند: تمسخر شدن و توهین شدن به او از جانب مردم فوتبال‌دوست انگلستان و خصوصاً طرفداران ای‌اف‌سی ریچموند (AFC Richmond) که برایشان سوال است چطور ممکن است این آمریکایی بی‌سواد و مشنگ به‌عنوان مربی تیم موردعلاقه‌یشان انتخاب شده باشد؟

جنبه‌ی دراماتیک داستان هم با این موقعیت کمدی گره خورده است (و از این لحاظ تد لاسو یک درامِدی (Dramedy) واقعی است): ربکا (Rebecca)، رییس ای‌اف‌سی ریچموند، از قصد تد لاسو را استخدام کرده تا این تیم با مخ زمین بخورد و مایه‌ی تحقیر و تمسخر همگان شود. حال هدفش از این کار چیست؟ انتقام گرفتن از شوهر سابق خیانتکار و عوضی‌اش که مالک قبلی باشگاه بود، ولی در دادگاه طلاق مجبور شد آن را به زنش بدهد و از قرار معلوم این باشگاه جزو معدود چیزهایی است که واقعاً در زندگی دوست دارد، برای همین جای تعجب ندارد که ربکا می‌خواهد نابود شدنش را ببیند.

در اینجا یک خط داستانی کلاسیک و پراستفاده برای آثار ورزشی را داریم: داستان شخصیت توسری‌خور که به پیروزی می‌رسد (Underdog Story)؛ کسی که شرایط از همه لحاظ به ضررش است، هیچ‌کس به او باور ندارد، خودش هم درگیر مشکلات شخصی است، ولی یک ویژگی فوق‌العاده دارد و با استفاده از آن نه‌تنها به پیروزی می‌رسد، بلکه روی همه‌ی بدخواهانش را کم می‌کند و شاید حتی آن‌ها را به طرفدار خود تبدیل می‌کند.

در «تد لاسو»، این ویژگی فوق‌العاده که باعث می‌شود ورق برای او و تیمش برگردد، خوش‌قلبی و خوش‌بینی شکست‌ناپذیر اوست. او نمونه‌ی بارز یک آمریکایی جنوبی خوش‌مشرب با کاریزمای عامه‌پسندانه (Folksy) است. مردم بریتانیا هم معروف‌اند به طعنه‌زنی و بدبین بودن، برای همین او نه‌تنها برای اعضای تیمش، بلکه برای کل بریتانیا یک فویل (Foil) شخصیتی است و سریال هم از این موضوع نهایت استفاده را می‌برد. برای او برد و باخت اهمیت ندارد و خودش هم بارها روی این موضوع تاکید می‌کند. او صرفاً می‌خواهد با همه رابطه‌ای خوب داشته باشد، به آن‌ها کمک کند به خودشان باور داشته باشند و روحیه‌یشان را حفظ کنند.

بیشتر بخوانید
۱۰ بازیگر که برای بازی در نقش افراد واقعی اسکار بردند

تد لاسو، مربی بیرد و روی

در واقع، خوش‌قلبی ذاتی او آنقدر عمیق و تغییرناپذیر است که تا آخر فصل ۱، عملاً همه‌ی کسانی که تا آن لحظه یا از او بدشان می‌آمد، یا آدم حسابش نمی‌کردند، تحت‌تاثیر او قرار می‌گیرند و به‌اصطلاح به «لاسوییسم» ایمان می‌آورند. یکی از این افراد خود ربکا است که در صحنه‌ای احساسی در اواخر فصل ۱ به بدطینت بودن خود اعتراف می‌کند و از تد می‌خواهد او را ببخشد. تد هم بدون هیچ درام یا چالشی او را می‌بخشد. از او انتظار دیگری هم نمی‌شد داشت.

فصل ۱ «تد لاسو» در زمان درست عرضه شد؛ درست وسط پاندمی کرونا که حال همه گرفته بود و بدجوری به محتوای حال‌خوب‌کن نیاز داشتند. «تد لاسو» هم محتوای حال‌خوب‌کن در بهترین حالتش بود: یعنی چیزی که در عین خوب کردن حال آدم، لوس و سبک‌سرانه به نظر نمی‌رسد و واقعاً داستانی خوب با کیفیت فنی بالا را تعریف می‌کند.

فصل ۱ «تد لاسو» آنقدر مورد تمجید و تحسین قرار گرفت و حال‌وهوای حال‌خوب‌کن آن آنقدر تبلیغ شد که انگار این موهبت به‌هنگام ساخت فصل ۲ و فصل ۳ به زنجیری تبدیل شد که دست‌وپای نویسندگان سریال را بست. چگونه؟ اجازه دهید توضیح دهم.

کتاب فوتبال و فلسفه اثر تد ریچاردز نشر مرکز

دلیل این‌که فصل ۱ «تد لاسو» واقعاً حال آدم را خوب می‌کرد این بود که تد لاسو با یک عالمه عنصر منفی مواجه بود و اگر به‌خاطر انرژی مثبتش نبود، از جانب این عناصر زمین می‌خورد. در واقع اگر هر آدم دیگری جز تد لاسو در موقعیت او قرار داشت، احتمالاً تبدیل به برج زهرمار می‌شد و بدبختی‌اش را سر دیگران خالی می‌کرد. برای همین خوش‌بینی و مثبت بودن تد لاسو واقعاً مثال‌زدنی و قهرمانانه به نظر می‌رسد و باعث می‌شود او را به چشم آدمی ببینیم که ای‌کاش در زندگی خودمان داشتیم.

ولی در فصل ۲ دیگر هیچ‌کدام از این عناصر منفی وجود ندارند: ربکا اکنون بزرگ‌ترین هوادار تد است، جیمی (Jamie)، فوتبالیست مغرور و بدعنق می‌خواهد به‌خاطر علاقه و احترام پنهانش به تد لاسو ای‌اف‌سی ریچموند برگردد، ترنت کریم (Trent Crimm)، روزنامه‌نگار بی‌رحمی که در نظرش استخدام تد لاسو جوک بود، به او ایمان آورده و عملاً همه‌ی اعضای تیم عاشق تد لاسو شده‌اند.

تد لاسو و ربکا

در فصل ۲ عاملی که باعث شد فصل ۱ کار کند وجود ندارد: کشمکش. تنها عاملی که در سریال کشکمکش ایجاد می‌کند روپرت (Rupert)، همسر سابق ربکا است که او هم طرف حسابش بیشتر ربکا است تا تد.

این مسئله باعث شده که در فصل ۲، شخصیت تد لاسو در سریالی که اسمش را یدک می‌کشد به حاشیه برود و بسیاری از قسمت‌های سریال پرداختن به مسائل رندوم حال‌خوب‌کن باشند که هیچ ربطی به داستان اصلی ندارند، چون داستان اصلی خاصی هم وجود ندارد. از آن بدتر، به‌خاطر عدم وجود این عناصر منفی، خوش‌بینی و خوش‌قلبی تد دیگر قهرمانانه یا مثال‌زدنی به نظر نمی‌رسد. انگار صرفاً یک ویژگی رفتاری غیرضروری و شاید حتی اعصاب‌خردکن است. (البته اگر از حق نگذریم، شاید این مسئله عمدی بوده باشد، چون سازندگان سریال در فصل ۲ می‌خواهند سمت و سوی تاریک‌تر شخصیت تد را اکتشاف کنند.)

بیشتر بخوانید
۱۰ دلیل که همه باید انیمیشن «گربه چکمه‌پوش؛ آخرین آرزو» را تماشا کنند

این مشکل به‌طور خاص در دو اپیزود هویداست: اپیزود ۴ و ۹ فصل ۲ که البته بنا به درخواست آمازون برای ۱۲ اپیزودی کردن فصل ۲ ساخته شدند، ولی با این حال محتوایی که برایشان انتخاب شده، نماینده‌ای از تغییر مسیر سریال در فصل ۲ است.

اپیزود ۴ فصل ۲ درباره‌ی شب کریسمس است و این‌که شخصیت‌های سریال آن را چگونه سپری می‌کنند. هدف این اپیزود حال‌خوب‌کنی در شدیدترین حالت ممکن است و تا حدی شاید هم در این کار موفق شود، ولی مشکل اینجاست که دز آن آنقدر بالاست که در بعضی صحنه‌ها بچگانه می‌شود و ممکن است دل مخاطب را بزند. مثلاً در آن روی (Roy) و کیلی (Keely) متوجه می‌شوند که خواهرزاده‌ی فیبی از بوی بد دهان رنج می‌برد و یکی از هم‌کلاسی‌هایش از این بابت به او زور گفته است. وقتی آن‌ها ریشه‌ی این مشکل را می‌فهمند، فیبی را دم در خانه‌ی آن پسر می‌برند تا برایش یک نامه بخواند و در آن به او توضیح دهد که چه کار بدی کرده است. بیش‌ازحدی جزئی بودن سناریو به کنار، متنی که فیبی از روی آن برای پسرک می‌خواند آنقدر بچگانه است که انگار شاهد صحنه‌ای از برنامه‌کودک هستیم.

آخر اپیزود هم این‌گونه تمام می‌شود که آخر شب همه‌ی شخصیت‌های سریال دور هم جمع می‌شوند و با موزیسین‌های دوره‌گردی که قبل‌تر به آن‌ها کمک مالی کرده بودند، مثل شخصیت‌های دیزنی شروع به آواز خواندن می‌کنند.

بازیکنان AFC Richmond در تد لاسو

در این‌که این اپیزود پتانسیل این را دارد که حال عده‌ای را خوب کند شکی نیست، ولی نمی‌توان این را نادیده گرفت که مصداق شیرینی‌ای است که زیادی شیرین است. در واقع این اپیزود به‌نوعی نماینده‌ی مسیری است که سریال از آن نقطه به بعد وارد آن شد؛ مسیری که شاید مورد پسند عده‌ای باشد، ولی عده‌ای دیگر را بدجوری پس بزند: تبدیل شدن به سریالی که بیشتر درباره‌ی حس‌بازی لحظه‌ای (Vibing) است تا قصه‌گویی منسجم.

در واقع این حس‌بازی گاهی آنقدر شدید می‌شود که شاید یادتان برود «تد لاسو» سریالی درباره‌ی فوتبال و تلاش یک تیم باشگاهی برای برنده شدن است. یکی از شدیدترین مثال‌ها در این زمینه اپیزود ۸ فصل ۳ است که در آن بخش قابل‌توجهی از اپیزود به خرده‌پیرنگ لو رفتن ویدیویی مستهجن از کیلی و تاثیر آن روی زندگی اوست. این اپیزود انتقادهای زیادی از جانب طرفداران برانگیخت، چون این خرده‌پیرنگ به داستان کلی بسیار بی‌ربط به نظر می‌رسید، خصوصاً با توجه به این‌که در فصل ۳ کلاً کیلی از ای‌اف‌سی ریچموند جدا می‌شود و در محیطی دیگر شروع به کار می‌کند و پیوند داستان او با داستان اصلی سریال بسیار ضعیف بود و اختصاص دادن زمان به چنین مسائلی هرچه بیشتر این بی‌ربط بودن را در چشم می‌کرد؛ در واقع بعضی از طرفداران گمانه‌زنی کردند که شاید آمازون می‌خواهد زمینه‌سازی برای یک سریال اسپین‌اف دیگر با موضوع کیلی را بچیند و برای همین اینقدر از وقت سریال را به او اختصاص می‌دهد.

بیشتر بخوانید
۱۶ سریال شبیه ویچر با داستان جذاب و شخصیت‌های منزوی
فوتبال دستی آی بال مدل i108Ps

فصل ۲ به‌نوعی با این ماجراجویی‌های مقطعی (که کیفیت‌شان بالا و پایین دارد) می‌گذرد، ولی در انتهای فصل اتفاقی می‌افتد که دوباره آن بار دراماتیک جانداری را که سریال به آن نیاز داشت به آن اضافه می‌کند: نیت (Nate)، مرد توپ‌جمع‌کنی که استعداد مربی‌گری داشت و به‌لطف تد لاسو استعدادش دیده شد و داخل کادر فنی تیم آورده شد، احساس می‌کند تد لاسو به او کم‌توجهی کرده و به‌خاطر حس تزلزل و خودکم‌بینی شدیدش (که ناشی از سخت‌گیری پدرش است) به او خیانت می‌کند و در مقام مربی، به تیم وست‌هم (Westham)، تیم متعلق به روپرت که رقیب اصلی ای‌اف‌سی ریچموند است می‌پیوندد.

پیوستن نیت به وست‌هم و تبدیل کردن او از دوست به دشمن دقیقاً همان چیزی بود که سریال به آن نیاز داشت:  اضافه کردن یک عنصر منفی پیچیده از نوع دوست/دشمن به داستان (مثل ربکا در فصل ۱) که فویل مناسبی برای خوش‌قلبی تد باشد.

بازیکنان AFC Richmond در تد لاسو

با این حال، در فصل ۳، دشمنی بین تد و نیت بدون هیچ نقطه‌ی اوج دراماتیک خاصی به پایان می‌سد و او پس از وارد رابطه شدن با دختر موردعلاقه‌اش سربه‌راه می‌شود و آخر سر بدون هزینه‌ی خاصی نزد تد برمی‌گردد.

نیت روی کاغذ یکی از جالب‌ترین شخصیت‌های سریال است و قوس داستانی او جزو واقع‌گرایانه‌ترین و روان‌شناسانه‌ترین موارد سریال (و به‌نوعی یادآور قوس داستانی آناکین اسکای‌واکر/دارث ویدر در جنگ ستارگان) است. با این حال، سریال در زمینه‌ی وصل کردن نقاط مختلف این قوس داستانی به هم عملکردی ایده‌آل ندارد؛ هم دشمن شدن او با تد و هم دوست شدن دوباره‌ی او با تد ضرب‌آهنگ درستی ندارند و زیاد نمی‌توان با تصمیم نیت در هر دو موقعیت ارتباط برقرار کرد (خصوصاً دشمنی‌اش).

یکی از ویژگی‌های سریال – که آن را منحصربفرد می‌کند – این است که برخلاف بیشتر سریال‌ها، تمایل زیادی به ایجاد بار دراماتیک ندارد و بسیاری از لحظاتی که به نظر می‌رسد باید شاهد قهر و دعوا و سوءتفاهم باشیم، خیلی ساده حل می‌شوند. این ویژگی  «تد لاسو» شاید قابل‌تحسین باشد، چون شنا کردن برخلاف آب است و شاید حتی بتوان گفت سبک قصه‌گویی‌ای جدید در رسانه‌ی سریال است: قصه‌گویی‌ای که نه بر پایه‌ی ایجاد کشمکش و دوشیدن آن تا حد نهایت، بلکه نشان دادن این بنا شده که انسان‌ها اگر کمی از خود ترحم و صبر به خرج دهند، رابطه‌یشان خیلی با هم بهتر می‌شود.

بیشتر بخوانید
۱۱ بازیگر زن برتر ژانر ترسناک با لقب «ملکه جیغ»
توپ فوتبال بتا مدل چهار جام جهانی 2022 الرحله

«تد لاسو» به‌عنوان یک سریال فوتبالی قابل‌انتقاد است، چون تصویرسازی آن از فضای فوتبال و باشگاه‌ها واقع‌گرایانه نیست و از یک‌جا به بعد باشگاه ای‌اف‌سی ریچموند شبیه به تصور دیزنی از یک باشگاه فوتبال می‌شود تا خود واقعی آن. احتمالاً بسیاری از طرفداران پر و پا قرص فوتبال با دیدن آن صحنه‌ای که بازیکنان ریچموند ادای بازیکنان فوتبال آمریکایی را درمی‌آورند تا حریف را گول بزنند، چشمان خود را در حدقه چرخاندند.

با این حال، نمی‌توان کتمان کرد که وقتی سریال روی فوتبال و برد و باخت متمرکز می‌شود، حقیقتاً به نقطه‌ی اوج خود می‌رسد. عملاً هر بار که ریچموند یک بازی حساس دارد، هیجان و جذابیت سریال به سطح یک مسابقه‌ی فوتبال حساس واقعی می‌رسد و احتمالاً خودتان هم میخکوب می‌شوید تا ببینید بازی چند چند می‌شود. چون برخلاف جنبه‌های دیگر سریال (مثل زندگی شخصی شخصیت‌ها) که در آن نویسندگان با ارفاق زیاد همه‌چیز را به‌خوبی و خوشی حل می‌کنند، در زمین فوتبال هر اتفاقی ممکن است بیفتد و نویسندگان از این‌که ریچموند را بدجور ببازانند، ابایی ندارند.

مسابقه‌ی فوتبال در تد لاسو

همان‌طور که اشاره شد، سریال «تد لاسو» اثری است که در زمان مناسب منتشر شد و دقیقاً همان چیزی بود که مردم به آن نیاز داشتند. اگر با دیدی سخت‌گیرانه و انتقادی به آن نگاه نشود، لحظات خوشی را فراهم می‌کند، خصوصاً با توجه به این‌که سطح کیفی سریال از همه لحاظ عالی است و در آن همه‌ی بازیگران (خصوصاً جیسون سودکیس (Jason Sudekis) در نقش تد لاسو) بهترین عملکرد خود را به نمایش گذاشته‌اند.

با این حال، «تد لاسو» هم بسیاری از آثار روز از یک جنبه ضربه خورده و آن هم نویسندگی است، خصوصاً از فصل ۱ به بعد. بسیاری از تصمیمات تیم نویسندگان سریال سوال‌برانگیز است، مثل:

  • خرده‌پیرنگ‌های بعضاً بی‌ربطی که روی آن‌ها تمرکز می‌شود، در حالی‌که در جایی دیگر داستانی جالب‌تر در جریان است
  • تعداد ارجاعات بسیار زیاد به فرهنگ عامه که گاهی به خلق دیالوگ‌های معذب‌کننده و غیرمنطقی منجر می‌شوند (آخر چرا شخصیتی مثل دنی روخاس (Dani Rojas) باید به فیلم ماگنولیا (Magnolia) ارجاع دهد؟)
  • گنجاندن صحنه‌هایی که بعضاً از شدت سانتی‌مانتال بودن دل را می‌زنند (مثل صحنه‌ی خداحافظی اعضای تیم با تد لاسو که در آن با حالتی بی‌تناسب شروع به رقصیدن و آواز خواندن می‌کنند، انگار که از وسط فیلم هندی بیرون آمده‌اند).

با این حال، اگر بتوانید اشکالات سریال در زمینه‌ی نویسندگی را نادیده بگیرید و واقعاً دنبال چیزی هستید که تماشایش حالتان را خوب کند – چه فوتبال دوست دارید، چه ندارید – «تد لاسو» واقعاً حال‌تان را خوب خواهد کرد؛ هرچند گاهی شاید بیش‌ازحد.

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا