فیلم ترسناک جدید و بحث برانگیز «بد حرف نزن» (Speak No Evil) که جنجال زیادی به پا کرده، توانست مخاطبان زیادی برای خود دست و پا کند اما علت چیست؟ مانند بسیاری از فیلمهای ترسناک هنری تحسین شده، فیلم بحث برانگیز «بد حرف نزن»، آرامش، دوستی و ادب را به عنوان مضامینی معرفی میکند که میتوانند در صورت زیاده روی مرگبار باشند.
پس از انتشار فیلم ترسناک و روان شناختی اتریشی «شب به خیر مامان» در سال ۲۰۱۴ که به تازگی بازسازی شده، این فیلم به کرات با فیلم ترسناک تحسین شدهی میشائیل هانکه، تحت عنوان «بازیهای مسخره» مقایسه شد.
هر چند علیرغم شباهتهای زیادی که در بین این دو فیلم وجود دارد، چه از نظر بازیگران و چه پس زمینه، فضای سرد و زمستانی و صحنههای شکنجهی دلخراش، نمیشد شباهت عمیقی را بین این دو فیلم پیدا کرد. «بازیهای مسخره»، به عنوان یک فیلم ابر ترسناک که مخاطب را عمیقا به فکر فرو میبرد، با فیلم سادهی «شب به خیر مامان» شباهت چندانی نداشت. هر چند میتوان شباهتهای زیادی را بین این فیلم و فیلم اخیر «بد حرف نزن» مشاهده کرد. در واقع، «بد حرف نزن» را میتوان با مجموعهای از فیلمهای ترسناک هنری موفق اروپایی مقایسه کرد و شاید این اصلا خوب نباشد.
فیلم ترسناک «بد حرف نزن» که تا حد زیادی به فیلم «بازیهای مسخره» و تا حدی هم به فیلم «هیچ چیز بدی نمیتواند اتفاق بیفتد» شباهت دارد، داستانی را روایت میکند که در آن مودب بودن و رعایت احترام میتواند کشنده باشد. در «بد حرف نزن»، خانوادهای از طبقهی بالای جامعه به جرم مودب بودن به طرز وحشیانهای به قتل میرسند و در واقع رعایت ادب برایشان پیامدهای ناخوشایند زیادی را به همراه دارد. در حالی که تمام فیلمهای ترسناکی که امروزه ساخته میشوند مانند «آمادهای یا نه» و یا «برو بیرون» به موضوعاتی نظیر نحوهی نگریستن طبقات بالاتر جامعه به پایین دستان و یا نژادپرستی نمیپردازند و پیام اجتماعی آشکاری را در دل خود جای نمیدهند، اما «بد حرف نزن» و بقیهی فیلمهای ترسناک مدرن اروپایی همه و همه به گونهای ساخته شدهاند که پیام مشابهی را به مخاطب انتقال دهند و آن پیام هم این است که نباید خیلی زود به دیگران اعتماد کرد و رابطهی دوستانهای را با افراد برقرار کرد زیرا این اصلا به نفع خودمان و خانوادهمان نیست.
چگونه قسمت پایانی «بد حرف نزن» از روند ترسناک اخیر پیروی کرده است
در پایان «بد حرف نزن» زن و شوهر جوانی که به مهمانی رفته بودند سنگسار شدند و فرزندشان ربوده و زبانش هم بریده شد، آن هم فقط به این دلیل که این زوج به طور مداوم از رفتارهای آزاردهنده، عجیب و نامناسب دوستان جدیدشان شکایت کرده بودند. به طور خلاصه، فیلم «بد حرف نزن» داستان خانوادهی دانمارکی بیورن، لوئیز و دخترشان اگنس را روایت میکند که به خانهی دوست هلندی جدیدشان پاتریک و همسرش کارن که یک پسر آرام به نام آبل دارند میروند.
خانوادهی میزبان از همان ابتدا نشان میدهند که چندان پایبند اخلاقیات نیستند و اصرار میکنند که لوئیز گوشت بخورد، حتی با وجود اینکه او یک گیاه خوار است و پاتریک را وادار میکنند تا هزینهی شام را بپردازد و همچنین بدون اینکه لوئیز را در جریان قرار دهند، اگنس و ابل را به پرستار بچهای به نام محاجد میسپارند. اما فیلم زمانی ترسناکتر میشود که پاتریک در مقابل لوئیز و بیورن مدام به ابل توهین میکند و بعد هم مخفیانه لوئیز را زیر نظر میگیرد و همین چیزها باعث میشود که بیورن و لوئیز لب به شکایت بگشایند.
سرانجام، بیورن در اواسط شب متوجه میشود که پاتریک در حال کتک زدن ابل است و جسد بیجان این پسر بچهی دوست داشتنی را در یکی از اتاقهای خانهی آنها در یک وان حمام پیدا میکند. بهعلاوه او عکسهایی را بر روی دیوار میبیند که نشان میدهند پاتریک و کارن زوجهای دیگری را هم ربوده و کشتهاند و ابل هم فرزند خودشان نیست. در واقع این فیلم میخواهد به ما نشان دهد که علت تشدید رفتارهای ناراحت کننده و خشونت آمیز خانوادهی میزبان که در پایان «بد حرف نزن» به اوج خود رسید تا حدی به خاطر ادب و نزاکت این خانوادهی دانمارکی است. چنین چیزی در بسیاری از فیلمهای اروپایی اخیر مشاهده شده و کلا به مخاطب هشدار میدهد که اگر میزبان بیش از حد مهمان نواز بود باید به او شک کرد.
چرا ژانر وحشت تا حدی نسبت به ادب وسواس دارد؟
متاسفانه بیورن به لطف اتفاقاتی که رخ میدهد موفق نمیشود خانوادهاش را از دست پاتریک نجات دهد. اول اینکه، ماشین او در بدترین لحظهی ممکن خراب میشود، آن هم درست وقتی که سعی میکند با اگنس و لوئیز از خانهی کارن و پاتریک فرار کند. دوم اینکه، در یک صحنهی کاملا کلیشهای، وقتی که پاتریک برای رفتن به دستشویی از ماشین پیاده میشود سوئیچ را بر روی ماشین میگذارد و به نوعی به بیورن و لوئیز فرصت فرار میدهد، اما آنها کاری انجام نمیدهند و فقط مودبانه سر جایشان مینشینند.
چرا این زوج خیلی راحت سر جایشان نشستند تا پاتریک برگردد و آنها را بکشد. مگر نمیدانستند که چنین سرنوشتی در انتظارشان است؟ پاسخ این است که چون بیورن و همسرش فوقالعاده مودب بودند به خودشان اجازه ندادند به سوئیچ او دست بزنند، در واقع مودب بودن بیش از حد و رعایت احترام باعث شد که این زوج حتی نتوانند از خودشان دفاع کنند. «بازیهای مسخره» هانکه هم داستانی شبیه به همین فیلم را ارائه میدهد زیرا درست در زمانی که مخاطب فکر میکند همه چیز به نفع گروگانها پیش خواهد رفت یعنی در موقعیتی که یکی از گروگانها رشادت به خرج میدهد و گروگان گیر را غافلگیر میکند ناگهان درمییابد که گروگان گیرها میتوانند فیلم را به عقب بازگردانند و بیننده بارها به خاطر تماشای چنین داستان تلخ و ناامیدکنندهای اذیت میشود و بر خود لعنت میفرستد.
بنابراین در هر دوی این فیلمهای ترسناک مدرن، بیدست و پایی دال بر ضعیف بودن است و یکجور نقص اخلاقی تلقی میشود. خانوادهی بیورن میمیرند زیرا بیورن به اندازهای سرسخت و پررو نیست که بتواند در مقابل پاتریک بایستد. بنابراین نهتنها خودش قربانی میشود بلکه خانوادهاش را هم از دست میدهد، آن هم تنها به این دلیل که در مقابل تفاوتهای فرهنگی خانوادهی هلندی هیچ واکنشی نشان نمیدهد حتی با این وجود که به تدریج درمییابد که آنها انسانهای خوبی نیستند و دارند چیزی را پنهان میکنند. درست همانند این موضوع برای قهرمانان فیلم «بازیهای مسخره» هم صدق میکند.
در واقع آنها میمیرند نه به این خاطر که فیلمنامه نویس پایان غم انگیزی را برای فیلم تجسم کرده، بلکه به این دلیل که گروگان گیر زودتر توانسته به کنترل برسد و فیلم را عقب بزند و مخاطب هم در این لحظه تلویزیون را خاموش نکرده است. حتی قهرمان فیلم «هیچ چیز بدی نمیتواند اتفاق بیفتد» هم به تدریج از نظر روحی و روانی نابود میشود زیرا تصمیم میگیرد صلح طلب و آرام باشد و به همین دلیل رابطهاش را با مردی هیولا صفت که او را شکنجه میکند ادامه میدهد. در تمام این موارد، این فیلمهای ترسناک اروپایی، قانون مسخرهای را ابداع کردهاند که بر اساس آن مودب بودن، پذیرفتن رفتارهای عجیب و غریب یک نفر و حتی ادامه تماشای یک فیلم ترسناک، همه و همه به عنوان نقصهای اخلاقیای شناخته میشوند که باید مجازات شوند.
چگونه داستان «بد حرف نزن» قوانین اخلاقی را تغییر میدهد و مخاطب را گیج میکند
بسیاری از فیلمهای ترسناک عالی، مانند فیلم کلاسیک «روانی آمریکایی» که از رمان برت ایستون الیس اقتباس شده، نکاتی مانند تضاد طبقاتی و تاثیر آن بر دیدگاه افراد جامعه را در خود جای دادهاند. با این حال، «بازیهای مسخره» و «بد حرف نزن» که به روایت داستانهایی در رابطه با خانوادههای طبقات بالای اجتماع میپردازند، این موضوع را به نحو عجیب و غیرمنتظرهای به مخاطب ارائه میکنند. در فیلم «بد حرف نزن» خانوادهی ثروتمند دانمارکی میتوانستند زنده بمانند، فقط اگر پدر خانواده اینقدر بیخاصیت و مودب نبود و مدام تفاوتهای فرهنگیاش با خانوادهی میزبان را نمیپذیرفت.
در حقیقت این فیلم میخواهد به مخاطب بگوید که پایبندی بیش از حد به اخلاقیات هم آنقدر خوب نیست و مردان طبقات بالای اجتماع باید بپذیرند که به جای رعایت بیش از حد ادب بهتر است یاد بگیرند از خانوادهی خود در برابر دیگران دفاع کنند و اندکی همانند دیگر اقشار جامعه باشند. در سالهای اخیر در حالی که بسیاری از فیلمهای ترسناک مانند «آمادهای یا نه» فقرا را به گونهای در مقابل ثروتمندان به تصویر میکشند که مخاطب با فقرا همراه شود، در «بد حرف نزن»، بیننده آرزو میکند که بیورن ثروتمند، پاتریک شرور و بیکار را بکشد و خانوادهاش را نجات دهد
چرا «بد حرف نزن» آنقدرها ترسناک و تکان دهنده نیست
پرداختن به این موضوع که مردان باید سرسختتر و جنگ طلبتر باشند و کمتر ادب را رعایت کنند و بتوانند از خانوادهی خود محافظت کنند، میتواند سبب به راه افتادن انقلابی در عرصهی اجتماع شود، بنابراین بعید نیست که یک فیلم ترسناک روانشناختی اروپایی بتواند چنین تحولی را در اجتماع به وجود آورد. در واقع در فیلم «بد حرف نزن»، بیورن در همان صحنهای که فهمید پاتریک یک دروغگوی بیکار است و اصلا دکتر نیست باید خانوادهاش را نجات میداد نه اینکه صبر کند تا شب فرا برسد. پاتریک خیلی راحت گفت که دروغ گفته و اصلا به کار کردن اعتقادی ندارد و همین چیزها میتوانست به بیورن نشان دهد که او یک هیولای شیطان صفت است.
در حالی که «بد حرف نزن» درست همانند «بازیهای مسخره» توانست به واسطهی داستان عجیب خود مخاطبان را شوکه کند و آنها را در بهت و حیرت فرو ببرد، اما پس از اینکه مخاطب درمییابد که پاتریک و همسرش کودک رباهایی قاتل هستند که چندین و چند خانوادهی متمول را کشتهاند دیگر آنقدرها از داستان فیلم متعجب نمیشوند. زیرا اینها کارهایی هستند که هر روانی قاتل و یا آدم ربایی انجام میدهد. بنابراین آشکار کردن هیولای درون چنین افرادی در فیلمهای ترسناک باعث میشود که فیلم قدرت خود را در ترساندن مخاطب از دست بدهد و این همان موضوعی است که در مورد فیلمهایی نظیر «بازیهای مسخره» کاملا صدق میکند.
منبع: screenrant