سینما

فیلم «تایتانیک»؛ بزرگترین قمار تاریخ سینما

داستان عاشقانه و حماسی جیمز کامرون قبل از تبدیل‌شدن به یک پدیده‌ی جهانی به شدت فراگیر، روزگار متلاطم و ناخوشایندی را تجربه کرد که بسیار جالب و خواندنی است. فیلمی که تاریخ سینما را به دو بخش قبل و بعد از اکران خودش تقسیم کرد.

هر چند وقت یک‌بار، در دنیای سینما فیلمی از راه می‌رسد که با جسارت و بی‌پروایی همه‌ی توقعات و انتظارات قبلی و واقعیت‌های موجود را زیر پا می‌گذارد که نتیجه‌ی آن به وجود آمدن لحظه‌ای در ذات و هویت فرهنگی و تغییر روحیه و طرز تفکر یک دوره است که ابعادی اسطوره‌ای به خود می‌گیرد. چه جورج لوکاس باشد که با «جنگ ستارگان» اپرایی فضایی را دوباره از نو ساخت، چه استیون اسپیلبرگ که قلب مخاطبان سراسر جهان را با «ئی. تی. موجود فرازمینی» به دست آورد و یا کوئنتین تارانتینو که با «داستان عامه‌پسند» خون تازه‌ای را به ژانر هیجان‌انگیز و همواره محبوب جنایی تزریق کرد. تنها تعداد معدودی از فیلم‌ها می‌توانند ادعای عضویت در چنین باشگاه سطح بالایی را داشته باشند.

«تایتانیک» جیمز کامرون که دسامبر سال آینده بیست‌وپنجمین سالگرد نمایش خود را جشن خواهد گرفت، از اصلی‌ترین اعضای این جمع منتخب است. فیلمی که به دلیل داستان عاشقانه و حماسی، مقیاس بزرگ ساخت، هسته‌ی داستانی احساسی و نمایش گسترده‌ی یکی از افسانه‌ای‌ترین فاجعه‌های قرن بیستم مورد احترام و محبوبیت فوق‌العاده‌ای قرار گرفت و به سرعت جایگاه خود را در تاریخ فرهنگ عامه تثبیت کرد و علی‌رغم نابرابری‌های سخت و دشوار تبدیل به پرفروش‌ترین فیلم اکران در آن زمان شد. «تایتانیک» همچنین اولین فیلم تاریخ سینما بود که در باکس‌آفیس فروشی فراتر از ۱ میلیارد دلار را تجربه کرد. این شاهکار ماندگار جیمز کامرون در ادامه‌ی تاریخ‌سازی‌هایش مزد تمام بلندپروازی‌های خود را با بردن ۱۱ جایزه‌ی اسکار دریافت کرد و جاودانه شد.

سفر «تایتانیک» به پرده‌ی بزرگ سینما اما شبیه به هرچیزی جز یک دریانوردی آرام و لذت‌بخش بود. تاریخچه‌ی پیرامون ساخت این فیلم نشان می‌دهد که حس عدم اطمینان ملموسی در مورد چشم‌انداز موفقیت آن در روند تولید وجود داشته و حتی انتظارات کسانی که در پروسه‌ی ساخت آن دخیل بوده‌اند نیز درباره‌ی توفیق‌اش پایین بوده است. طرحی که توسط جیمز کامرون ایجاد شده بود در ابتدا با نام «رومئو و ژولیت در تایتانیک» به کمپانی فاکس قرن بیست و یک ارائه شد. این فیلم‌ساز مغرور و جاه‌طلب با چراغ سبز کمپانی برای ساخت فیلم روبرو گشت، بدون اینکه چیزی بیشتر از یک قرارداد مکتوب داشته باشد.

پس از یک مجموعه غواصی به سمت لاشه‌ی کشتی که در نهایت نتایج آن هم از نظر علمی و هم از منظر روایی در فیلم گنجانده شد، کامرون به‌طور گسترده در مورد تاریخ کشتی «تایتانیک» تحقیق کرد و فیلم‌نامه‌ی خود را با محوریت دو جوان عاشق که در آخرین سفر این کشتی اقیانوس‌پیمای غول‌پیکر و افسانه‌ای یکدیگر را ملاقات می‌کنند و در انتها عشق آتشین‌شان نافرجام می‌ماند به رشته‌ی تحریر درآورد.

این پروژه‌ی باشکوه و بلندپروازانه در ابتدا با بودجه‌ا‌ی ۱۱۰ میلیون دلاری و برای ۱۳۸ روز فیلم‌برداری برنامه‌ریزی شده بود و اگر همه‌ چیز طبق برنامه‌ریزی پیش می‌رفت! قرار بود تا فیلم در تاریخ دوم ژوئیه‌ی همان سال اکران شود. تولید «تایتانیک» در تابستان ۱۹۹۶ شروع شد. با سکانس معروف استیج و چرخ‌های یک شی در حال حرکت که غیرقابل توقف به نظر می‌رسید. کامرون و گروه وفادارش سفری سینمایی را آغاز کردند که خوب یا بد، به طور قطع تاریخ‌سازی کرد و به نقطه‌ی عطفی در پروژه‌های ماندگار سینمایی تبدیل شد.

تولید تایتانیک کاری بسیار بزرگ و تقریبا دست‌نیافتی بود

جیمز کامرون و تیم تولیدش با ساخت تایتانیک دست به کاری خارق‌العاده زدند

«تایتانیک» در روند تولید خود به نقطه اتکایی محوری و تعیین کننده‌ در مورد روش‌های به کار گرفته شده  برای دستیابی به غیرممکن‌ها روی صفحه‌ی نمایش رسید. تکنولوژی دیجیتال (که کمک کننده و تغییر دهنده‌ی بازی در بسیاری جهات به نفع کارگردان و فیلم بود) پیش از آن در فیلم‌هایی مانند «پارک ژوراسیک» و فیلم خود کامرون «نابودگر ۲: روز داوری» وارد صحنه شده بود و به آرامی پیش می‌رفت. با اطمینان می‌شد گفت که رویکردهای سنتی به جنبه‌‌های فنی فیلم‌سازی با کمک این تکنولوژی‌ها در حال تغییر بودند. اثر حماسی کامرون با یک پا در سمت دنیای دیجیتال و یک پا در سمت دنیای آنالوگ، مدل‌سازی دیجیتال و جلوه‌های ویژه‌ی میدانی خود را با یک نگاه و روش زیبایی‌شناختی دوگانه اما کاملا منسجم خلق کرد.

بیشتر بخوانید
۱۷ فیلم ماجراجویی برتر تمام دوران از بدترین به بهترین

تمایل شدید کامرون به استفاده از جلوه‌های ویژه‌ی میدانی به خاطر اصالت کار و بازسازی یک کشتی غرق نشدنی و نابودی نهایی آن، باعث ساخت یک استودیوی کاملا جدید در روزاریتوی ایالت باخا کالیفرنیای مکزیک شد که هنوز هم وجود دارد . با هزینه‌ی تقریبی ۲۰ میلیون دلار (که در آن زمان رقم بسیار بزرگی محسوب می‌شد) استودیوی «باخا» ساخته شد. این استودیوی مدرن و مجهز شامل چندین سکوی صدا و مخزن آب بود که یکی از آن‌ها یک تانک افق (تانک افق یک مخزن بسیار بزرگ است که در ساحل و برای فیلم‌سازی استفاده می‌شود) بزرگ با دید ۲۷۰ درجه‌ی اقیانوس بود.

به گزارش واشنگتن پست، در شاهکاری بی‌نظیر که احتمالا دیگر هرگز در همان مقیاس تکرار نخواهد شد، گروه تولید یک کپی در مقیاس کامل از این کشتی افسانه‌ای را در کنار اقیانوس آرام ساختند. این ماکت بی‌نقص در یک مخزن ۱۷ میلیون گالنی آب قرار گرفته بود و منظره‌ای را برای مخاطبان فراهم کرد که در آن اقیانوس مجاور با صحنه‌ی فیلم‌برداری ادغام شده و به صورت یکپارچه به نظر می‌رسید. در نتیجه مدل و مجموعه‌ی اندازه‌ی واقعی را می‌شد برای سکانس‌های غرق شدن اوج فیلم که در سکانس‌های انتهایی وجود دارد روی آب غوطه‌ور کرد. دو مخزن دیگر هم که قادر به نگهداری میزان آب زیادی بودند و برای غرق کردن فضای داخلی کشتی و برداشت سکانس‌هایی که مسافران روی اقیانوس گیر افتاده بودند استفاده می‌شد.

حالا که سال‌ها از تولید «تایتانیک» گذشته و بهتر می‌توان در مورد آن نوشت و قضاوت کرد، باید گفت که پس از آن شاهکارهای کمی در این صنعت موفق به ترکیب چنین مهندسی رو به جلو و پیشرفته‌ای با هنر سینمایی و خلق اثری چنین منحصربه‌فرد شدند و ازین لحاظ ساخته‌ی کامرون واقعا یگانه است. تاسیس استودیوی باخا کالیفرنیا برای برآورده کردن خواسته‌های عظیم و بسیار خلاقانه‌ی ساخت «تایتانیک» تنها شروعی برای کارهای دلهره‌آور و جسورانه‌ای محسوب می‌شد که در انتظار فیلم‌ساز و گروه تولیدش بود. آن‌ها در یک حرکت لجستیکی که بعدها با فیلم «آواتار» شکل گرفت به کمک استودیوهای حامی خود مسیری مبتکرانه را نیز برای عبور یک قطار غول‌پیکر در حال حرکت به استودیوی باخا اضافه کردند.

بد نیست از این واقعیت آگاه باشید که که برای بازسازی یک قطعه‌ی خاص مورد نیاز فیلم که توجه به جزئیات بسیاری را می‌طلبید و باید در زمان و مکانی مشخص اتفاق می‌افتاد، روسای بخش تایتانیک استودیوی فاکس قرن بیست‌ویک، به ویژه در مورد طراحی لباس‌ها، روند تولید، و جلوه‌های ویژه، کار خود را به کیفیتی که مدنظر کامرون برای پروژه‌ی منحصربه‌فردش بود ارتقا دادند.

با کمک مشتاقانه‌ی مورخان، عکس‌های اصلی موجود و نقشه‌های اولیه‌ای که از کشتی موجود بود، پروسه‌ی تولید و بازسازی فضاهای داخلی «تایتانیک» با جزئیات بسیار دقیقی همراه شد. علاوه بر این ارتشی از افراد دیگر که به عنوان بدلکار و بازیگران پس زمینه در پروژه حضور داشتند و وظیفه‌ی پر کردن صحنه‌های بزرگ بر عهده‌ی آن‌ها بود، باید با لباس‌ها، لوازم و اکسسوری‌های مناسب آن دوران تجهیز شده و از نظر فیزیکی به گونه‌ای هماهنگ می‌شدند که هرج و مرجی کنترل شده را نشان مخاطب می‌دادند. مقیاس عظیم و عجیب‌ و غریب فیلم، همان‌طور که قابل پیش‌بینی بود، شروع به تاثیرگذاری منفی بر بودجه و زمان‌بندی فیلمبرداری که قبلا پیش‌بینی شده بود کرد و در نهایت بودجه‌ی صرف شده برای فیلم به رکورد ۲۰۰ میلیون دلار رسید و روزهای فیلمبرداری هم از ۱۳۸ روز به ۱۶۰ روز افزایش یافت.

بیشتر بخوانید
آیا ربات قاتل فیلم «مگان» می‌تواند به حقیقت تبدیل شود؟

نقاشی سیاه قلم تایتانیک

همه‌ی اینها موجب شد تا کامرون با فهمیدن اینکه حجم کاری لازم جهت تکمیل «تایتانیک» برای رسیدن به تاریخ ژوئیه‌ی ۱۹۹۷ بسیار زیاد خواهد بود، به استودیوهای تهیه‌کننده، یعنی پارامونت و فاکس اعلام کند که اکران فیلم ناگزیر باید به تعویق بیافتد. استودیوها هم که پیش از این وقت و سرمایه‌ی زیادی را برای این پروژه‌ی یگانه خرج کرده بودند چاره‌ای جز تسلیم نداشتند و «تایتانیک» سرانجام در تاریخ ۱۹ دسامبر ۱۹۹۷ وارد سینماها شد. بنا بر گزارشی که واشنگتن پست در آن زمان و پس از اکران فیلم منتشر کرد کامرون و کمپانی‌ها نفس جمعی (اصطلاحی در زبان انگلیسی که  برای نشان دادن اینکه یک گروه در انتظاری مضطرب یا امیدوارانه منتظر یک اتفاق خاص هستند استفاده می‌شود) خود را در انتظاری سخت حبس کرده بودند و امیدوار بودند که فیلم‌شان به کیسه بوکس رسانه‌ها و استعاره‌ای برای بیان فاجعه تبدیل نشود.

یک فیلم سه ساعته‌ی اکران ماه دسامبر که هیچ ستاره‌‌ی بزرگی نداشت

جیمز کامرون، لئوناردو دی‌کاپریو و کیت وینسلت، ترکیب برنده‌‌ی تایتانیک

این فقط یک تولید دشوار نبود که دورنمای موفقیت «تایتانیک» را به خطر انداخته و آن را در هاله‌ای از ابهام فرو برده بود. صحبت‌های اولیه‌ی کامرون با کمپانی فاکس در برگیرنده‌ی این نکته بود که فیلم او دارای زمانی حداقل سه ساعته خواهد بود. مدت زمانی که معمولا توسط استودیوها و به ویژه نمایش دهنده‌ها به دلیل مسائل مالی فیلم و درآمد‌های آینده‌ی آن رد می‌شود.

از نقطه‌نظر صرفا مالی، سالن‌های نمایش نمی‌توانند به دلیل چنین مدت زمان بلندی تعداد زیادی اکران را در یک روز برنامه‌ریزی کنند. در نتیجه تعداد بلیط‌های قابل فروش کاهش می‌یابد و نهایتا از درآمد فیلم کاسته می‌شود. با افزایش بودجه‌ی ساخت فیلم به رقمی که قبلا اعلام شد، استودیوهای پارامونت و فاکس قرن بیست‌ویک از کامرون درخواست کردند که مدت زمان فیلم را کوتاه‌تر کند، به این امید که بتوانند پول بیشتری از نمایش قسمت‌های کوتاه‌ شده کسب کنند. کامرون اما با این درخواست مخالفت کرد و با اعمال قدرتی که به عنوان کارگردان اثر داشت حامیانش را متقاعد کرد که «تایتانیک» با همان زمان اصلی‌اش یعنی ۱۹۴ دقیقه ادامه دهد و وارد رقابت اکران شود. کمپانی‌های تهیه‌کننده‌ی فیلم اما همچنان اصرار به کم کردن زمان فیلم داشتند و کامرون در آخرین تلاش برای راضی کردن  سرمایه‌گذارانش حقوق و درصد سود ناخالص خود از فروش فیلم را به نفع آن‌ها از دست داد.

فیلم همچنین به دلیل نداشتن چهره‌ای شاخص و نبود ستاره‌ای سرشناس در آن با مشکلات بالقوه‌ی مالی روبرو بود. شاید برای برخی به یاد آوردن زمانی که  لئوناردو دی‌کاپریو و کیت وینسلت ستارگانی درجه یک و شناخته شده نبودند کمی سخت باشد و اگرچه گروه بازیگران «تایتانیک» شامل برخی از هنرپیشه‌های مشهور مانند بیل پتکسون و کتی بیتس بودند اما مجموعه‌ی کلی فیلم هیچ بازیگری را نداشت که بتوان روی پول‌ساز بودن او حساب ویژه‌ای باز کرد.

در سال ۱۹۹۷ ستاره‌ی بخت دی‌کاپریو با بازی در فیلم‌هایی مانند «رومئو و ژولیت» و «گیلبرت گریپ چه می‌خورد» که این دومی اولین نامزدی اسکار را برایش به ارمغان آورد مطمئنا در حال درخشیدن بود اما تا زمانی که تماشاگران بازی درخشان و مسلط او را در شاهکار کامرون نمی‌دیدند به ستاره‌ای بین‌المللی و درجه‌ی یک تبدیل نمی‌شد. کیت وینسلت هم نامی کمتر شناخته شده بود که تا پیش از «تایتانیک» تجربه‌ی بازی در یک مشت فیلم کوچک را داشت و با نقش رز موفق شد تا تبدیل شدن به ستاره‌ای که نامزدی جایزه‌ی اسکار را در کارنامه‌اش دارد پیش برود. به دست آوردن ۲۰۰ میلیون دلار برای یک اثر حماسی و پرخرج که به‌خاطر حضور دو بازیگر نسبتا در حال رشد و جویای نام که می‌شد حدس زد آینده‌ی درخشانی دارند به تیتر یک خبرها بدل شده بود، چالشی بزرگ را پیش روی کارگردان گذاشته بود.

بیشتر بخوانید
دیزنی در حال ساخت دنباله‌ انیمیشن‌های «یخ‌زده»، «زوتوپیا» و «داستان اسباب‌بازی» است

کامرون با این فرضیه پیش می‌رفت که گرچه عاشقانه‌ی میان جک و رز پیوند عاطفی و پل ارتباطی فیلم با تماشاگرانش خواهد بود، اما این خود مجموعه‌ی فیلم است که قرار بود ستاره‌ی تمام این ماجراها باشد و حسابی بدرخشد. همان‌طور که گفتیم با تاخیر در تاریخ اکران اولیه‌ی خود، «تایتانیک» در تاریخ ۱۹ دسامبر ۱۹۹۷ روی پرده‌ی سینماها رفت و اکرانی طوفانی و شگفت‌انگیز داشت. در سال‌های پس از آن و با فروش دور از انتظاری که «تایتانیک» داشت، ایده‌ی انتشار آثار بلاک‌باستری و فیلم‌های که احتمال فروش بالایی داشتند خارج از فصل شلوغ تابستان به طرز قابل ملاحظه‌ای تغییر کرده است و تابستان دیگر انتخاب اول استودیو‌ها برای اکران فیلم‌هایشان نیست. حالا، با توجه به فروش فرانچایزهای مورد علاقه‌ی طرفداران که به طور مداوم در سالهای پس از فیلم کامرون در طول فصل تعطیلات اکران می‌شوند، دسامبر ثابت کرده است که از نظر مالی ماه بسیار خوبی برای امید‌های پرفروش اکران است.

با این حال در سال ۱۹۹۷ تصور غالب میان استودیوهای درگیر، سینماداران و صاحبان این صنعت پول‌ساز، این بود که اکران «تایتانیک» در ماه دسامبر آن هم در شرایطی که پروژه نیاز مبرم به فروش چشمگیر و فوق‌العاده‌ای در باکس‌آفیس داشت در بهترین حالت دورنمایی مبهم و ناشناخته به حساب می‌آمد. اما «تایتانیک» که یک هفته پس از افتتاحیه‌ی خیره کننده‌‌ی ۳۳ میلیون دلاری «جیغ ۲» و همزمان با قسمت هجدهم مجموعه‌ی «جیمز باند: فردا هرگز نمی‌میرد» که آن هم فروشی ۲۵ میلیون دلاری داشت به سینماها آمد، در آخر هفته‌ی افتتاحیه‌اش نزدیک به ۲۸ میلیون دلار! فروش کرد و در صدر جدول باکس‌آفیس هفتگی قرار گرفت.

این عدد به‌طور کلی ناامید کننده نبود اما میزان وقت و انرژی بسیار بالا و بی‌سابقه‌ای که برای تولید و بازاریابی فیلم صرف شده بود باعث شده بود که افتتاحیه‌ی باکس‌آفیس آن از طریق دریچه‌ی انتظارات غیرعادی و به شدت بالا مورد قضاوت قرار گیرد. علی‌رغم شروع به کار قابل احترام اما نسبتا متوسط «تایتانیک»، فرش قرمزها و حضور بازیگران در هفته‌ها و ماه‌های بعدی اکران فصل جدیدی را در تاریخ باکس‌آفیس ثبت کرد. از نظر درآمد آخر هفته، تقریبا همه‌ی فیلم‌ها بیشترین بازخورد، درآمد و بالاترین اعداد فروش خود را در اولین آخر هفته‌ی خودشان به دست می‌آورند و بعد از آن به تدریج با کاهش بازدهی و فروش در آخر هفته‌های بعدی روبرو می‌شوند. «تایتانیک» اما در آن زمان یک استثنا بود و هنوز هم یک استثنا محسوب می‌شود. تهیه کنندگان و مردم به شوخی آن را یک ناهنجاری می‌نامیدند که کاملا برخلاف رویه و قاعده‌ی معمول عمل کرده بود. زیرا فیلم به‌طور مداوم در محدوده‌ی فروش ۲۵ تا ۳۰ میلیون دلاری خود که در هفته‌ی اول به آن دست یافته بود باقی ماند و به مدت بیش از یک ماه این میزان فروش را در اکران آخر هفته‌هایش حفظ کرد.

فیلم شگفت‌انگیز کامرون همچنین موفق شد برای ۱۵ هفته‌ی متوالی شماره‌ی یک باکس‌‌آفیس داخلی آمریکا باقی بماند. نقطه‌ی عطف و موفقیتی که هیچ فیلمی از آن زمان تا به حال به آن دست پیدا نکرده و تنها یک‌بار و پیش از آن استیون اسپیلبرگ با فیلم «ائی تی: موجود فرازمینی» به آن دست یافته بود. با پایان یافتن زمان نمایش «تایتانیک» در اول اکتبر ۱۹۹۸، این فیلم با فروش ۶۰۰ میلیون دلاری در آمریکای شمالی و ۱.۲ میلیارد دلاری در سراسر جهان و با ثبت مجموع فروش نزدیک به دو میلیارد دلار به پرفروش‌ترین فیلم دنیا در آن زمان تبدیل شد و این رکورد را برای سال‌های متوالی حفظ کرد. حالا «تایتانیک» تمام تصورات و حدس و گمان‌های همه‌ی مخالفان و منتقدانی که پیش‌بینی می‌کردند فیلم یا در پس دادن سرمایه‌اش شکست می‌خورد و یا به‌طور کلی زمین خواهد خورد را برهم زده بود.

جیمز کامرون نیز در ۲۳ مارس ۱۹۹۸ در حالی که فیلمش با گذشت بیش از سه ماه از اکران هنوز پادشاه باکس‌آفیس بود تاج خود را در قالب سه جایزه‌ی اصلی اسکار دریافت کرد: بهترین تدوین، بهترین کارگردانی و بهترین فیلم. حرف‌های او هنگامی که برای دریافت جایزه‌ی بهترین کارگردانی به روی سن رفته بود به عنوان یک سخنرانی احساسی و به یاد ماندنی در تاریخ ثبت شد، به خصوص زمانی که آن را با هیجان تمام و با جمله‌ی «من پادشاه جهان هستم» به پایان برد که هنوز هم در میان مردم عامه استفاده می‌شود.

بیشتر بخوانید
۱۰ بازیگر که با یک فیلم سبک کاری‌شان را تغییر دادند

لئوناردو دی‌کاپریو و کیت وینسلت، دو بازیگر جوانی که مسیر حرفه‌ای آن‌ها با حضور در تایتانیک تغییر کرد

از موفقیت باور نکردنی و میراث ماندگار «تایتانیک» در ۲۵ سال گذشته مطالب زیادی منتشر شده است. درباره‌ی رکورد چشمگیر باکس‌‌آفیس و رقم خیره کننده‌ای که فیلم به آن دست یافت باید گفت که فیلم به شدت از تبلیغات شفاهی مثبت و تماشای چندین باره‌ی تماشاگران سود برد. این فیلم به سرعت به یکی از اصلی‌ترین فیلم‌هایی که اصطلاحا به آن‌ها فیلم «خنک کننده‌ی آبی» یا فیلم «کولر آبی» می‌گویند بدل شد. (اشاره به یک تجربه‌ی اجتماعی که آمریکایی‌ها به آن کولر آبی می‌گویند. یعنی فیلمی که هنگام ناهار یا در کنار دستگاه قهوه‌ساز شرکت و امروزه در توئیتر و فیسبوک و وبلاگ‌ها مورد بحث و تبادل نظر قرار می‌گیرد و حسابی جریان‌ساز شده است).

افرادی که واکنشی قدرتمند و احساسی به فیلم داشتند، می‌خواستند تجربه‌ی نابشان را با خانواده و دوستان‌شان نیز به اشتراک بگذراند و آنها را هم در این شیرینی دلچسب سهیم کنند. برای برخی دیگر از تماشاگران دیدن تنها یک‌باره‌ی «تایتانیک» به هیچ عنوان کافی نبود و بارها برای دیدنش در صف‌های طولانی منتظر ماندند. ده‌ها نفر از همه‌ی گروه‌های جمعیتی و قشرهای مختلف جامعه برای دو، سه و در برخی موارد حتی ۱۰ بار یا بیشتر برای دیدن جک و رز به سینماها بازگشتند که تا حد زیادی به محبوبیت ماندگار و ادامه‌دار «تایتانیک» در طول نزدیک به ۱۰ ماه کمک کرد.

همچنین یک واقعیت ساده درباره‌ی فیلم وجود دارد که نباید از آن غافل شد. فرمول ساخت «تایتانیک» به‌طور سنتی و در طول ده‌ها سال برای تماشاگران جذاب بوده و همواره جواب داده است. فیلم هم هوشمندانه روی آن سرمایه‌گذاری عظیمی کرد که خب پاسخش را هم به خوبی دریافت نمود. تجربه‌ی هراسناک فرار از مرگ با یک حس سرخوشی بسیار بزرگ و فوق‌العاده که از ساختار ناب و مقیاس عظیم فیلم دریافت می‌شد.

«تایتانیک» امروزه یکی از نمونه‌های قاطع و قابل دفاع در اثبات توانایی‌های سینما و جادوی آن در انتقال مخاطب به زمان و مکان دیگری است. مانند حماسه‌های سسیل بی. دمیل (کارگردان فقید آمریکایی و خالق فیلم ماندگار «کلئوپاترا») و دیوید لین، کامرون نیز روی بوم وسیع و گسترده‌ای نقاشی کرد و با «تایتانیک» از هر روش و ابزار موجود، چه از لحاظ فنی و چه از لحاظ روایی استفاده نمود تا بینندگان را روی آن کشتی اقیانوس‌پیمای مجلل سوار کند و آن‌ها را قادر سازد تا شور و هیجان زایدالوصف و تراژدی عظیمی که مسافران در انتها متحمل آن می‌شوند را تجربه کنند.

تابلوی تایتانیک

در حالی که در ابتدا تمام احتمالات و حدس و گمان‌ها علیه جیمز کامرون، گروه بازیگران، تیم سازنده و حامیان استودیو بود (و کاملا قابل درک است) فیلم آن‌ها رعد و برق  را در یک بطری به دام انداخت و به عنوان یکی از آثار تعیین کننده‌ و به‌یادماندنی سینما و فرهنگ عامه ثبت شد. در انتها باید بگوییم رعد و برق را در بطری به دام انداختن اصطلاحی آمریکایی به معنای موفقیت در مسیری بسیار بعید و شانسی است. برای مثال: « او با موفقیت اولین کتابش رعد و برق را در یک بطری گرفتار کرد». در واقع اشاره به انجام کاری غیرممکن دارد که خب، این ضرب‌المثل با توجه به مسیری که «تایتانیک» در پیش تولید، پس از تولید و روند اکران خود آن را طی کرد کاملا درباره‌اش صدق می‌کند.

منبع: Collider

دیدگاهتان را بنویسید

دکمه بازگشت به بالا