بنوا بلانک (با بازی دنیل کریگ) سه سال پس از رو کردن دست یک سری ثروتمند عوضی در فیلم «چاقوکشی» (Knives Out) یک بار دیگر با «گلس آنین: یک چاقوکشی اسرارآمیز» (Glass Onion: A Knives Out Mystery) برگشته است تا یک معمای ضد ثروت حتی بزرگتر را حل کند. این دنباله ثابت میکند که نتفلیکس در سرمایهگذاری صدها میلیون دلاری برای تبدیل کردن این شخصیت به شرلوک هلمز بعدی درست عمل کرده است. آیا قرار است این شخصیت کارآگاه خصوصی خودمانی تبدیل به یکی از بهترین کارآگاهان سینمایی شود؟ دو فیلم خوب فرنچایز «چاقوکشی» نشان میدهند که او در مسیر پیوستن به این فهرست است.
شاید هنوز زود باشد که بلانک را به مجموعهی کارآگاهان سینمایی اضافه کنیم، اما با توجه به سریالهای پلیسی گذشته، این بیشتر یک قاعده، نه استثنا، است که کارآگاهان عالم قصه در نهایت از ستارههای خود پیشی بگیرند و بازیگران جدید، خوب یا بد، وارد صحنه شوند. البته تصور بنوا بلانک بدون دنیل کریگ سخت است، اما گاهی این شخصیتها به شکلی غیرمنتظره مستقل از بازیگر به زیست خود ادامه میدهند. در این فهرست ۱۰ کارآگاه برتر و به یادماندنی سینما را در بعضی از بهترین فیلمهایشان معرفی میکنیم.
۱۰. کارآگاه هرکول پوآرو
- بهترین فیلم: قتل در قطار سریع السیر شرق (Murder on the Orient Express)
- محصول: ۱۹۷۴
- کارگردان: سیدنی لومت
- بازیگران: آلبرت فینی، لورن باکال، اینگرید برگمن، ژاکلین بیسه، مایکل یورک، ژان-پیر کسل، شان کانری، ریچل رابرتس، آنتونی پرکینز، ریچارد ویدمارک
- خلاصه داستان: کاراگاه پوآرو دربارهی قتل سرمایهداری تحقیق میکند که در قطار و با یک خنجر به قتل رسیده است. این در حالی است که آن قطار به علت توفان در کوههای صربستان متوقف شده است.
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۰ از ۱۰۰
ما از دیوید ساچت میگذریم، اما فقط از نظر فنی. این بازیگر، که مخاطبان ایرانی هم او را خوب میشناسند، نقش پوآرو را در هفتاد قسمت از سریالی تلویزیونی به همین نام با اقتباس از داستانهای آگاتا کریستی که از سال ۱۹۸۹ تا ۲۰۱۳ پخش میشد، بازی کرد. با این حال، بیشتر از حجم، او ترکیب جذابیت و سختگیری پوآرو را بدون نقص به تصویر میکشد و در نقش شخصیتی بازی میکند که خوب میداند باهوشترین مرد اتاق است، اما این را هم میداند که زشت است اگر خودش این را بر زبان بیاورد، تا زمانی که دیگر مجبور شود و نتواند جلو خودش را بگیرد.
اگرچه شاید بعضیها بگویند دارم کفر میگویم اما من نسخهی کنت برانا را به دلیل حفظ تقریبی همین تعادل در رتبهی دوم قرار میدهم، اما خوانش سیدنی لومت از این شخصیت در «قتل در قطار سریع السیر شرق» که نامزدی چند اسکار را در کارنامهی خود دارد، استاندارد طلایی پر ستارهای است که اقتباس برانا از آن و حتی فیلمهای «چاقوکشی» با آن مقایسه میشوند. پوآرو اثر آلبرت فینی تیکهای کارتونیتر شخصیت را بازی میکند، اما این در فیلمی چنین برجسته کار میکند و لحظاتی از جدیت مرگبار را رقم میزند.
حضور افتخاری: همانطور که اشاره شد، «قتل در قطار سریع السیر شرق» نسخهی سال ۲۰۱۷ به خودی خود بسیار خوب است، در حالی که فیلم سرگرمکنندهی «مرگ در نیل» محصول ۱۹۷۸، آغازگر مسیر پیتر اوستینوف در نقش این شخصیت بود، در کنار بازیگرانی چون بت دیویس، میا فارو و مگی اسمیت.
۹. شرلوک هلمز
- بهترین فیلم: محلول هفت درصدی (The Seven-Per-Cent Solution)
- محصول ۱۹۷۶
- کارگردان: هربرت راس
- بازیگران: نیکول ویلیامسون، رابرت دووال، آلن آرکین، جورجیا براون
- خلاصه داستان: واتسون برای درمان دوست متوهم معتاد به کوکائین خود، شرلوکهلمز، او را پیش فروید میبرد.
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۷۳ از ۱۰۰
در این مورد گزینههای زیادی برای انتخاب وجود دارد؛ پارودیها، بهروزرسانیها، راهاندازیهای مجدد، و غیره. همچون پوآرو، بهترین و معتبرترین نسخهی شرلوک هولمز را میتوان در قاب تلویزیون پیدا کرد (و آن کسی نیست جز جرمی برت در مجموعهی تلویزیونی که از ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۴ پخش میشد)؛ همان کارآگاه هولمز جذابی که ما میشناسیم. با این حال، هولمز هرگز ابایی از حضور در سینما نداشته است.
اولین فیلم کوتاه با این شخصیت در سال ۱۹۰۰، دقیقاً سه دهه قبل از مرگ خالقش، ساخته شد. «محلول هفت درصدی»، که سال ۱۹۷۶ نامزدی اسکار را به دست آورد، زمینه را برای برداشتهای مدرنتر و ساختارشکنانهتر از شخصیت هولمز فراهم کرد، منهای بعضی شیطنتهایی که در همهی آنها وجود دارد.
نیکول ویلیامسون نقش هولمز را در مقابل واتسونِ رابرت دووال بازی میکند، او معتقد است که مصرف مواد مخدر و تمایلات وسواسی کارآگاه را به تجسم یک شرور خیالی به نام موریارتی سوق داده است. فیلم البته این شخصیت شرور را به ما نشان نمیدهد و ما فقط از زبان هولمز دربارهی این پروفسور شیطانصفت میشنویم.
حضور افتخاری: بازیل رتبون و نایجل بروس زمانی معیاری بودند که همهی جفتهای هولمز/واتسون دیگر بر اساس آن دو قضاوت میشدند (حتی اگر وفاداریشان به مجموعه جای شک و شبهه داشت)، بنابراین جا دارد که «درندهی باسکرویل» (Hound of the Baskervilles) محصول ۱۹۳۹ این دو اشاره کنیم. «شرلوک هلمز جوان» (Young Sherlock Holmes) محصول ۱۹۸۵ هم یک ماجراجویی سرگرمکننده در مدرسهی شبانهروزی است که در زمان خودش جلوههای دیجیتالی پیشگامانهای داشت.
۶۳,۰۰۰
۴۴,۳۵۰
تومان
۸. خانم مارپل
- بهترین فیلم: گفت، قتل (Murder, She Said)
- محصول: ۱۹۶۱
- کارگردان: جورح پولاک
- بازیگران: مارگارت رادرفورد، آرتور کندی، موریل پاولو
- خلاصه داستان: خانم مارپل بعد از مشاهدهی یک قتل در قطار، در قالب زنی خانهدار مخفیانه وارد قطار میشود تا معما را حل کند.
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۳ از ۱۰۰
«گفت قتل» خیلی به به رمانی که بر اساس آن ساخته شده است، «قطار ساعت ۴:۵۰ از پدینگتون» (۴.۵۰ from Paddington) وفادار نیست، اما جین مارپلِ مارگارت رادرفورد را معرفی میکند. این بازیگر سه بار دیگر با تیزهوشی و نبوغ خاص خود، نقش این کاراگاه تیزبین را بازی کرد.
فیلمها بیشتر از آنچه که حتی آگاتا کریستی ترجیح میداد، طنز کریستی را به نمایش میگذارند (او این اقتباس را دوست نداشت، اما در نهایت به خاطر بازی مارگارت رادرفورد تغییر عقیده داد)، بنابراین فیلم بیشتر به کمدی رفتاری (به سبک دههی ۱۹۶۰) نزدیک میشود، اما اشکالی ندارد. لطیف و مطبوع است و یک عالم کار روی دوش خانم مارپل میاندازد.
حضور افتخاری: مجموعهی تلویزیونی «خانم مارپل» (Miss Marple)، که ما هم خوب آن را به یاد داریم، چند کارآگاه بهیاد ماندنی را معرفی کرد، از جمله با بازی جرالدین مکایوان و جولیا مککنزی، اما فیلم سینمایی محصول ۱۹۸۱ شخصیت مارپل، به نام «آینهی شکسته» (The Mirror Crack’d) که آنجلا لنسبری نقش اصلی را در آن بر عهده دارد، قدرنادیده است.
۷. کارآگاه مایک همر
- بهترین فیلم: مرگبار ببوس مرا (Kiss Me Deadly)
- محصول: ۱۹۵۵
- کارگردان: رابرت آلدریچ
- بازیگران: رالف میکر، آلبرت دکر، پال استوارت، خوانو هرناندز
- خلاصه داستان: مایک همر کارآگاه خصوصی نیویورک زنی را که وحشتزده در خیابان در حال دویدن است، سوار می کند. خودروی او به وسیلهی افراد ناشناسی از مسیر خارج میشود. همر مورد ضرب و شتم قرار گرفته و زن در اقدامی ناموفق برای گرفتن اطلاعات شکنجه میشود.
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۸ از ۱۰۰
دومین فیلم از پنج فیلم سینماییای که کارآگاه سرسخت ساختهی ذهن میکی اسپیلین نویسنده را (پیش از چندین فیلم تلویزیونی و سریال) به نمایش میگذارد، ای. آی. بزِرایدز نوشته شده است، که بیزاری خود نسبت به شخصیت فوقخشنی را که در بسیاری از رمانهایش به تصویر کشیده شده است، پنهان نمیکند. نویسنده این کارآگاه خصوصی حرامزادهای تمامعیار را دیده، و این دقیقاً همان چیزی است که او در این تریلر آخرالزمانی فوق پارانوئید، که به یکی از فیلمهای شاخص ژانر نوآر تبدیل شد، با آن روبهرو میشود.
۶. کارآگاه فیلیپ مارلو
- بهترین فیلم: خواب بزرگ (The Big Sleep)
- محصول: ۱۹۴۶
- کارگردان: هاوارد هاکس
- بازیگران: همفری بوگارت، لورن باکال، دوروتی مالون
- خلاصه داستان: فیلیپ مارلو، کارآگاه خصوصى، مأمور میشود که دربارهى حق السکوتبگیرى که عکسهاى نامناسبى از دختر یک ژنرال بازنشسته و ثروتمند در اختیار دارد، تحقیق کند.
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۷ از ۱۰۰
فیلیپ مارلو ساختهی ذهن ریموند چندلر، همراه با شخصیتهای مختلف داشیل همت، بخشی از موج اول داستانهای جنایی خشن بود. مارلو الکلی و از بیرون سرسخت، رگهای متفکرانه و همدلانه دارد که همفری بوگارت بااحساس، اما چهرهسنگی را به بهترین بازیگر برای این نقش تبدیل کرد.
داستان دربارهی استخدام مارلو از سوی مردی ثروتمند است برای حل و فصل مسئلهی بدهیهای قماربازیهای دخترش (که به یک سری قتل هم منجر میشود) و پیچیده میشود، اما این در حاشیهی داستان اصلی. فیلم تماماً دربارهی اتمسفر است و شیمی میان بوگارت و لورن باکال به یادماندنی است.
حضور افتخاری: رابرت میچام در سال ۱۹۷۵ در فیلم «بدرود خوشگل من» (Farewell, My Lovely) برای یک به تصویر کشیدن یک مارلوی خوب ساخته شده بود، اما فیلم «خداحافظی طولانی» (The Long Goodbye) محصول ۱۹۷۳ به کارگردانی رابرت آلتمن (با بازی الیوت گولد در نقش مارلو) برداشتی غیر متعارف اما قانعکننده است که گاهی به پارودی هم نزدیک میشود.
۴۴,۰۰۰
۴۱,۶۷۰
تومان
۵. جان شفت
- بهترین فیلم: شفت (Shaft)
- محصول: ۱۹۷۱
- کارگردان: گوردون پارکز
- بازیگران: ریچارد راوندتری، موزز گان، گوئن میچل
- خلاصه داستان: جان شفت کارآگاه خصوصی سیاهپوست و خونسرد از سوی یکی از رؤسای مافیا استخدام میشود تا دختر ربودهشدهاش را پیدا کند.
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۷ از ۱۰۰
در فیلم گوردون پارکز، یکی از تأثیرگذارترین و موفقترین فیلمهای سینمای تجارتی سیاهان، چندان خبری از کارآگاهبازی نیست، فیلمی که کمابیش به خاطر داشتن کارگردان، تدوینگر و آهنگساز سیاهپوست رکوردار بود (تیم پشت صحنهی بسیاری از فیلمهای آن دوره که نقش اولشان را سیاهپوستها بازی میکردند، تقریباً تماماً سفیدپوست بودند؛ حتی در «شفت» هم تقریباً قرار بود یک بازیگر سفیدپوست در نقش اصلی بازی کند).
شفت مادر بدی است… میدانید، و همینطور یک کارآگاه خصوصی که قبل از اینکه بفهمد مافیا دشمن واقعی است، با گانگسترهای سیاهپوست به مشکل برمیخورد، به نوعی با پلیس همکاری میکند تا پروندهی علیه آنها را باز کند. این فیلم در سال ۲۰۰۰ دو دنباله بسیار خوب و یک ریبوت ا راهاندازی مجدد بسیار عالی داشت، اما ریچارد راوندتری همیشه جان شفت خواهد بود.
حضور افتخاری: ریبوت/دنبالهی سال ۲۰۰۰ با ساموئل ال جکسون بسیار عالی است و ریچارد راوندتری را به عنوان شفت اصلی دارد تا مخاطبان را بیشتر هیجانزده کند.
۴. نیک و نورا چارلز
- بهترین فیلم: مرد لاغر (The Thin Man)
- محصول: ۱۹۳۴
- کارگردان: دبلیو. اس. ون دایک، لزلی سلاندر
- بازیگران: میرنا لوی، ویلیام پاول، مورین اوسالیوان، نات پندلتن، پرتر هال، ویلیام هنری، سزار رومرو
- خلاصه داستان: نیک و نورا چارلز، کارآگاه سابق و همسر ثروتمندش محض تفریح روی پروندهی قتلی کار میکنند.
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۸ از ۱۰۰
این زوج موضوع هفت فیلم، یک سریال تلویزیونی، یک نمایش رادیویی و چندین نمایشنامه، و همچنین یک راهاندازی مجدد که قرار بود با حضور جانی دپ ساخته شود اما خوشبختانه به جایی نرسید. اولین فیلم این زوح همان سالی اکران شد که رمان داشیل همت منتشر شد، و احتمالاً بهترین فیلم کمدی-کارآگاهی تمام دوران باقی میماند.
یک معمای واقعی (در رابطه با مخترعی گمشده)، خطری واقعی، و یک رمزگشایی رضایتبخش در مهمانی شامی در فیلم هست، اما بار اصلی فیلم را شیمی شیداگونهی خالص میان ویلیام پاول و میرنا لوی بر دوش میکشد که کمابیش در حل این پرونده برابرند، حتی با اینکه شخصیت پاول نیک چارلز است که روی کاغذ کارآگاه است، یک سگ بامزه هم دارند.
حضور افتخاری: کل مجموعهی اصلی «مرد لاغر» بسیار عالی است، اما تصویر خوب بعدی این دو شخصیت در قیلم «قتل با مرگ» (Murder by Death) محصول ۱۹۷۶ به تصویر کشیده شده است، یک پاردوی از ژانر پلیسی که در آن دیوید نیون و مگی اسمیت نقش این زوج را با نام دیک و دورا جانسون بازی میکنند.
۳. کارآگاه سام اسپید
- بهترین فیلم: شاهین مالت (The Maltese Falcon)
- محصول: ۱۹۴۱
- کارگردان: جان هیوستن
- بازیگران: هامفری بوگارت، مری آستور، گلادیس جرج، پیتر لوره، سیدنی گریناستریت، بارتون مکلین
- خلاصه داستان: کارآگاهی، به همراه یک دروغگوی دلربا و برنامهاش برای دزدین مجسمهای گرانبها، با پیگیری یک جرم به پروندهی جرم سه نفر دیگر میرسد.
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۹ از ۱۰۰
سم اسپید بی عاطفهی رمان «شاهین مالت» دشیل همت در سال ۱۹۴۱ به کاملترین نسخهی خود در اقباسی سینمایی به کارگردانی جان هیوستن و با بازی همفری بوگارت رسید، آن زمان این شخصیت پیش از این در دو اقتباس بسیار خوب از همان رمان «شاهین مالت» به تصویر کشیده شده بود. این یکی با هیوستون و بوگارت، همچون یک رؤیا بود، و با آن ظرافتهای نوآر ماهرانهاش و زن شهرآشوبش (مری آستور)، هرگز هیچ فیلمی نه قبل و نه بعد از آن نتوانست جایش را بگیرد.
حضور افتخاری: «ملاقات شیطان با بانو» (Satan Met a Lady)، محصول سال ۱۹۳۶، با اقتباس از رمان شاهین مالت ساخته شده، اما به دلایلی نام اسپید را به شین تغییر داده است. بت دیویس در نقش زن شهرآشوب در این فیلم میدرخشد.
۲. بازرس کلوزو
- بهترین فیلم: تیری در تاریکی
- محصول: ۱۹۶۴
- کارگردان: بلیک ادواردز
- بازیگران: پیتر سلرز، الکه زومر، جرج سندرز، هربرت لام
- خلاصه داستان: وقتی جسد رانندهی آقای ام بالون ثروتمند پیدا میشود، کارآگاه جاکوز کلوزو اولین افسری است که در صحنه حاضر میشود. تمام مدارک و شواهد نشان میدهد که ماریا گمبرلی قاتل است.اما کلوزو که به او علاقهمند شده، معتقد است او دارد چیزی را پنهان میکند. به همین دلیل، او را از زندان آزاد میکند تا مخفیانه تعقیبش کند. اما همهچیز آنطور که میخواهد پیش نمیرود.
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۴ از ۱۰۰
فیلمهای پلنگ صورتی دههی ۱۹۶۰ همه حال و هوای شیک اما مسخرهای داشتند، که در واقع یک ویژگی بود، نه اشکال. در یک اتفاق نادر، در واقع این دومین قسمت این مجموعه است که موفق میشود و در نهایت منجر به ساخت نه فیلم (بدون احتساب راهاندازی مجدد) میشود.
اینجا، روشن است که بازرس کلوزو معروف که پیتر سلرز نقشاش را بازی میکند، ستارهی مجموعه است، و بنابراین کارگردان بلیک ادواردز (که فیلمنامه را با ویلیام پیتر بلاتی، که بعدها با فیلم «جنگیر» (Exorcist) به شهرت رسید، نوشت) در حالی که تمرکز فیلم را میگذارد روی او، به شکلی ماهرانه کمدی اسلپ استیک ناب خلق میکند. در فیلمهای بعدی، میزان حماقت دیگر زیادی تو ذوق میزند، اما قصه پر و پیمان است (دربارهی خدمتکاری که متهم به قتل معشوقش است) و جبرای میکند.
حضور افتخاری: راهاندازی مجدد این مجموعه در سال ۱۹۷۵، تحت عنوان «بازگشت پلنگ صورتی» (The Return of the Pink Panther)، دوباره پیتر سلرز را برگرداند، پیش از این آلن آرکین مدتی نقش بازرس کلوزو را بر عهده گرفته بود. میزان حماقت در این فیلم هم افراطی است، ولی شوخیها جبران میکند.
۱. میکائیل بلومکویست و لیسبت سالاندر
- بهترین فیلم: دختر با خالکوبی اژدها (The Girl with the Dragon Tattoo)
- محصول: ۲۰۰۹
- کارگردان: نیلز آردن اوپلو
- بازیگران: مایکل نیکویست، نومی راپاس، اینیوار هیردوال، بیورن گرانات، لنا اندره، ماریکا لاگرکرانتس
- خلاصه داستان: یک دختر هکر جوان به خبرنگاری برای پیدا کردن یک زن که از چهل سال پیش گم شده است، کمک میکند.
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۸۵ از ۱۰۰
نومی ریپیس، رونی مارا و کلر فوی همگی نقش هکر و محقق درونگرا لیزبث سالاندر را بازی کردهاند که با روزنامهنگار تحقیقی میکائیل بلومکویست (مایکل نیکویست، دنیل کریگ یا سوئر گودنسون) برای حل یک پروندهی قتل چهل ساله همکاری میکند. هم اقتباس سوئدی سال ۲۰۰۹ از اولین کتاب و هم نسخهی امریکایی سال ۲۰۱۱ به کارگردانی دیوید فینچر، هر دو بسیار عالی هستند. من فقط نسخهی سوئدی را ترجیح میدهم، چون دو دنبالهی بسیار خوب از آن درآمد که فینچر، مارا و کریگ هرگز نتوانستند بسازند.
حضور افتخاری: نسخهی محصول ۲۰۱۱ فینچر از اولین کتاب سهگانهی «هزاره» (Millennium) استیگ لارسن ارزش دیدن دارد.
منبع: lifehacker